تو خدای بی نظریری تو یگانه ای و دانا
تو چه خوب و مهربانی تو که پاکی و توانا
تو به گوش ابر خوندی که از آسمان ببارد
تو به آفتاب گفتی به زمین قدم گذارد
تو به چشمه یادادی زدل زمین بجوشد
به گیاه تشنه گفتی که از آب آن بنوشد
تو به ژاله امر کردی که به برگ گل نشیند
به خزان اجازه دادی که گل از چمن بچیند
به هزار نقش زیبا گل سبزه را کشیدی
شب و روز وکوه و دریا همه را تو آفریدی